مقالات فارسی

قالب شعر والگوهای جهان - لیلا صادقی

brain poetry

 

 

تحول قالب های شعر فارسی براساس تطابق مغز با الگوهای جهان پیرامون

 

از آنجایی که ذهن انسان الگوهای چگونه فکر کردن را از محیط پیرامون خود دریافت می کند و «مغز نه تنها با منطق بلکه با الگوهای بازشناخت است که کار می کند» (ادلمن، 2006: 58)، درنتیجه «بازشناخت الگوها» چیزی است که می بایست در مطالعات ادبی نیز رخ دهد تا چرایی شباهت های برخی متون ادبی و قالب های مشترک در فرهنگ های مختلف مشخص شود، از آن جمله می توان به ویژگی های یک زبان و نوع وزن و قالب های شعری که در آن زبان رایج می شود، اشاره کرد. از جمله زبان هایی مانند فارسی، عربی یا یونانی که دارای امتداد هجاهایی مشخص و ثابت هستند و دو یا سه نوع واکه کوتاه، بلند و کشیده دارند، برای منظوم کردن کلام از وزن کمی استفاده می کنند و به همین دلیل، وزن شعر در این سه زبان شباهت هایی به یکدیگر دارند. وزن کمی «خاص زبان هایی است که تفاوت مصوت‍های کوتاه و بلند آن ها بر مبنای کشش باشد، به عبارت دیگر کشش یا امتداد صوت در مصوت های آن نقش ممیزه داشته باشد. زبان فارسی دارای این ویژگی بوده است.» (وحیدی کامیار، : 39). در زبانی مانند چینی که زیروبمی در کلمات تک‌هجایی باعث تغییر معنی می‌شود، وزن آهنگی برای منظوم کردن کلام به کار می رود و وزن هجایی برای زبان هجایی ژاپنی که تساوی تعداد هجاها در آن اهمیت دارد، مورد استفاده است. در زبانی مانند انگلیسی که علی رغم تعداد هجاها، تکیه نیز در تغییر معنی نقش به سزایی دارد، وزن شعر ضربی-هجایی است. درنتیجه، به نقل از خانلری، «در هر زبان، یکی از انواع وزن معمول است و اتخاذ آن ها از روی تفنن نیست، بلکه با صفات و خصایص تلفظ زبان ارتباط دارد» (خانلری، 1337: 12-13) و در هر زبانی وزن شعر با ساختار زبان در هماهنگی است. به عبارتی، زبان ها که خود در اثر تکامل مغز و الگوهایی که انسان از طبیعت دریافت کرده، شکل گرفته و به مرور با تغییرات محیط دچار تغییر شده اند، از یک سو به دلیل ویژگی های همگانی شناختی انسان دارای اشتراکاتی هستند که منجر به اشتراکاتی در وزن شعر نیز می شوند و از سوی دیگر، به دلیل تنوع های جغرافیایی و درنتیجه فرهنگی زبان ها دارای تفاوت هایی هستند که خود به تفاوت هایی در وزن شعری و قالب های مورد استفاده منجر می شود.

با بررسی و تحلیل چگونگی ارتباط تفکر با دستاوردهای ادبی که محصول واکنش انسان نسبت به طبیعت است، در این مجال قصد دارم به بررسی تحول قالب های پرکاربرد ادبیات کلاسیک فارسی از جمله قصیده، غزل، رباعی و مثنوی بپردازم و نشان دهم که این قالب های ادبی به چه صورت به دریافت الگوهای طبیعت پیرامون مرتبط بوده اند و علت مانایی غزل نسبت به دیگر قالب ها چه بوده است؟ از آنجایی که استعاره ی شناختی الگوهای زبانی را در تناظر با الگوهای ادبی قرار می دهد (فریمن، 1993: 1)، قصیده برای مدح یا وصف، غزل برای بیان مفاهیم عاشقانه، رباعیات برای بیان جهان بینی و مثنوی برای روایت پردازی در ادبیات فارسی شکل گرفته اند، درنتیجه، تفاوت قالب های شعری به دلیل تفاوت مضامینی است که هر یک به آن پرداخته اند و وزن مورد استفاده در هر قالب، دلیل تمایز آن قالب نسبت به دیگری نمی تواند باشد. از این رو، در طول تاریخ وزن های متفاوتی برای یک قالب به کار رفته، اما دلیل نامگذاری آن قالب به غزل، مضمون تغزلی آن بوده و نه وزن های بیشماری که درخلال زمان مدام بر تعداد آن افزوده شده است. از این میان، کدام قالب ها با تغییرات الگوهای جهان پیرامون بقا یافته اند؟

می توان گفت که چگونگی پیدایش این قالب ها بنا به دریافت شمایل گونه‍ی انسان از محیط پیرامون بوده که باعث ایجاد چنین تلقی شده که هر قالبی برای بیان مفاهیمی خاص مناسب تر است، اما چنین تلقی نادرست است و باید  گفت این رابطه بدنمند است. به این معنا که مضمون خاص همراه با صورت موسیقی خاصی که در مغز برای بیان یک موضوع دلنشین تر است، همزمان به وجود آمده اند، به شکلی که جدایی ناپذیرند. انسان برای درک جهان، از بدن خود و سپس دیگر پدیده های ابتدایی آغاز می‌کند و مفهوم‌سازی جهان از بدن نشأت می‌گیرد (صادقی، 1400: ج. 2: 8)، به همین دلیل می‍توان گفت که ذهن و بدن از یکدیگر جدا نیستند، به همان شکلی که صورت و معنا همزمان شکل می گیرند و جدایی ناپذیرند. درنتیجه شمایل گونگی صورت و معنا، یعنی شباهت صورت و معنا، ساختار کلی یک اثر را می سازد، و به مرور زمان با تغییرات در جهان پیرامون، این رابطه‍ی بدن‍مند در صورت تغییر ادراک انسان نسبت به جهان تغییر می کند، تا جایی که گاه به صورت ناشمایل گونگی، یعنی تفاوت عمدی صورت و معنا دیده می شود یا به عنوان مثال، صورت یک قالب مانند مثنوی یا قصیده برای سرودن مفاهیم تغزلی مورد استفاده قرار می گیرد که در صورت تعمدی بودن چنین تغییری، لایه های معنایی بیشتری شکل می گیرد و هنجارشکنی شناختی تلقی می شود، اما در غیر این صورت، این عدم تناسب به عدم استقبال مخاطب به دلیل گسست ادراکی منجر می شود. در این مجال نخست به بررسی چیستی الگوها در طبیعت و رابطه ی آن با ساختار مغز می پردازم و سپس ارتباط الگوها با قالب‍های شعری را مورد بحث قرار خواهم داد.

 

ادامه متن به زودی درج خواهد شد

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

تمامی حقوق این سایت متعلق به شخص لیلا صادقی است و هر گونه استفاده از مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است