پس از اتمام فستيوال چهره زنان، در تاريخ 5 آوريل، رمان "داستانهايي برعكس" به صورت مجزا در سالن كپلنستر دوباره در شهر كلن رونمايي شد. در اين جلسه كه براي مخاطبان فارسي زبان تدارك ديده شده بود، خانم سهيلا ميرزايي، از شاعران ايراني مقيم آلمان، مسئول بخش ادبي مجله آواي زن و خبرنگار شهرزاد نيوز به عنوان برگزار كننده اين برنامه، جلسه را با زندگي نامه و فعاليتهاي ادبي و آكادميك ليلا صادقي آغاز كرد و سپس توضيح مختصري درباره اين آخرين كتاب صادقي ارائه داد. اينكه اين اثر به صورت چند رسانهاي ارائه شده و به همراه عكس، موسيقي و ديگر امكانات رايانهاي است. سپس صادقي اثر خود را بر روي لوح فشرده نمايش داد و تكههايي از داستانهايي را كه به صورت اتفاقي بر آنها كليك ميكرد، خواند، چرا كه تصوير به اندازهاي نبود كه مخاطبان خودشان آن را بخوانند و جز آن، در چنين جلساتي در حوصله مخاطب نيست كه خود متني را بخوانند و شنيدن داستان ارتباط ميان متن و مخاطب را ميتواند تحكيم ببخشد.
برخي داستانها با صداهايي مانند جويدن سيب، صداي فرياد، صداي ضربههاي چكش بر ديوار و غيره همراه بوده و برخي داستانها در پس زمينه خود داراي موسيقي به مثابه تكميل كننده روايت داستاني بودند. به عنوان مثال، داستان "يكبار سين: چيزي شبيه سبز" كه روايت داستان آدم و حوا است، با موسيقي ساخته داريوش تقي پور پخش ميشد كه گويا در فضاي باغ بهشت صداي بم آدم و صداي زير حوا با يكديگر ديالوگ برقرار ميكردند. يا "داستان يكبار جيم: فرصتي براي جويده شدن" كه صداي جويده شدن، ريتم داستان را ميساخت و برخي كلمهها به صورت لينكهاي صوتي بودند كه همين صداي جويده شدن را پخش ميكردند. هر كدام از داستانهاي اين اثر، داراي عكسي بودند از جاويد رمضاني كه همه اين سي و دو عكس بر يك نگاتيو بر صفحه مانيتور به همراه موسيقي حركت ميكردند و با كليك بر روي هر يك از عكسها، ميشد وارد داستان مرتبط به آن عكس شد. در فضاي هر داستان، لينكهايي براي انتخاب ادامه داستان وجود داشت كه به مخاطب اين شانس را ميداد كه خود ادامهاي براي داستان انتخاب كند. در يكي از روايتهاي داستاني كه با صداي راوي مرد شنيده ميشد، گفته ميشد كه "فكر كردي براي انتخاب لينكهاي داستان حق انتخاب داري؟ اين منم كه لينكها رو برات انتخاب كردم." گويي با اين جمله، مؤلف قصد داشته است كه مسئله جبر و اختيار را يكبار ديگر و به نوعي طنز آميز در فضايي مدرن مطرح كند. دريچه ورودي داستان نيز، غاري پيچ در پيچ است كه استعارهاي است از هزارتوي داستاني كه به صورت شبكهاي، داستانها را به هم متصل ميكند.
به گفته صادقي، اين فضاي هزارتو مانند، استعارهاي از زندگي و ذهن انسان است. چرا كه انسان در يك لحظه به چندين موضوع ميتواند فكر كند و ذهن انسان در هر لحظه، به جاهاي مختلفي اتصال دارد. به خانه، به محل كار، به خيابان و غيره. پس نميتوان از داستان انتظار داشت كه فقط يك فضا را فراهم كند و اين فضاي شبكهاي، اقتضاي زمانه ماست. ده موسيقي موجود براي ده داستان، به غير از نقش روايي، از اين جنبه حائز اهميت بودند كه تم داستاني را نشان ميدادند، يعني با لينك خوردن از يك داستان به فضاي داستاني كه ادامه مستقيم داستان قبلي نبود، موسيقي قطع ميشد و تداوم موسيقي نشان دهنده تداوم حضور در فضاي يك داستان دنباله دار بود. در اين داستان رايانهاي، هيچ كليدي براي خروج در نظر گرفته نشده بود و اين امر به قصد درگير كردن مخاطب با ورود و خروجهاي خود محسوب ميشود.
بعد از آنتراكت، بخش پرسش و پاسخ آغاز شد.
يكي از حضار از فضاهاي تاريك و سياه داستان سؤال ميكند و اينكه در اين داستان به همه دادههاي فرهنگي شك ميشود. صادقي در پاسخ ميگويد كه اين فضا از ديد يكي از مخاطبها ممكن است تاريك و سياه به نظر برسد و اين خوانش يك مخاطب ميتواند باشد، اما نميتوان اينطور قضاوت كرد كه همه همين برداشت را داشته باشند. اين داستانها را از جنبههاي مختلفي ميشود نگاه كرد، اما شكي در اين نيست كه فضاي اين داستانها يك فضاي عصيان گر و عصبي دارند، چرا كه ساختار آن، يك ساختار سنت شكن و عصيان گر است. از ساختاري كه فضاي داستاننويسي سنتي را درهم ميشكند، نميتوان انتظار داشت كه تماماً از زيباييها و لطافتهاي هستي حكايت كند. قاعدتاً در چنين داستانهايي به موضوعهايي مانند سنگسار، روابط انساني نابرابر، سوء تفاهمهاي ارتباطي و مشكلات اجتماعي اشاره خواهد شد، مسائلي كه سنت كوركورانه از حضور آنها حمايت ميكند.
صادقي در پرسش به اين پاسخ كه آيا شما فمنيسم هستيد و آيا در چاپ اثر خود با مانع حكومتي مواجه شديد، ميگويد كه به نظرم نميآيد كه در جامعه ما وضعيت مردان بهتر از زنان باشد، اما اينكه زنان داراي حقوق نابرابر هستند، صحيح است و من مدافع حقوق زنان هستم، اما همانطور كه ميدانيد، فمنيسم شاخههاي مختلفي دارد و نميدانم منظور شما چه نوع فمنيسمي است. آيا از آن نوع فمنيسمي سخن ميگوييد كه حقوقي بالاتر از مردان براي زنان قائل است؟ شكي در اين نيست كه برابري حقوق زنان و مردان طبيعي هر جامعهاي است كه بايد رعايت شود. درباره پرسش دوم بايد گفت كه به هر حال هر نويسنده يا شاعري براي انتشار اثر خود با مشكلات زيادي مواجه است. از مشكلات حكومتي گرفته تا غير حكومتي. ناشران، سيستم توزيع، روند چاپ، مسائل مجوز گرفتن، و تمام مراحلي كه يك نويسنده نبايد دغدغه آن را داشته باشد، جزو مسائل انرژي كاهي است كه ميتواند روحيه يك هنرمند را تضعيف كند. همين قدر بگويم كه من هفت سال روي كارم زحمت كشيدم. بدون كمك هيچ كس. كار بسيار سختي بود و لحظههاي بسياري از اتمام آن نااميد ميشدم، و اصلاً باورم نميشد كه يك روز اين اثر به مرحله انتشار برسد. از صميم قلبم خوشحالم كه طلسم آن شكست و بالاخره بيرون آمد.
يكي از حضار ميگويد كه انتخاب عكس و موسيقي چگونه بوده است و چه كسي آن را كارگرداني كرده است؟ صادقي در پاسخ ميگويد كه همه كارهاي آن را خودم انجام دادم. برخي از عكسهاي آقاي رمضاني را انتخاب كردم و روي آنها داستان نوشتم، به تدريج در طول كار برخي عكسها را حذف كردم و عكسهاي ديگري جاي آنها انتخاب كردم. براي موسيقي نيز با آهنگسازم، آقاي تقيپور درباره داستانها و فضاي مطلوب آنها صحبت كردم. متن داستانها را خواند و بعد اتودهايش را با هم شنيديم. بعد از ساعتها كار و گفت و گو بالاخره به نتيجه مطلوب رسيديم. كار گرافيكي، برنامه نويسي و تنظيمش را هم خودم انجام دادم. چون كار چيزي حدود دو هزار فايل و نوشته داشت كه تنظيم آنها از عهده هر كسي بر نميآمد. بعد از پياده كردن كار روي سه برنامه مختلفي كه جوابگوي حجم كار نبودند، سپس يك معلم خصوصي گرفتم و برنامه نويسي ديركتور را ياد گرفتم و كار را با مشاوره رايانهاي آقاي حميدرضا غفار برنامه نويسي كردم.
يكي ديگر از مخاطبان ميپرسد كه چرا صداي راوي داستانها صدايي مردانه است، در صورتي كه فضاهاي داستاني شديداً زنانه هستند، يعني اگر كسي نداند نويسنده زن است، از سبك و فضاي داستان مطمئن ميشود كه پشت اين نگاه يك زن نشسته است؟ صادقي ميگويد به اين دليل كه داستانهايم درباره زنها و مردهاي امروزي و ديروزي هستند. سبك زباني داستانهايم زنانه هستند و خواستم با انتخاب يك صداي مردانه، كفه ترازو را مساوي كنم و بين فضاهاي مردانه و زنانه داستانم اعتدال برقرار كنم.
او در پاسخ به اين پرسش كه ابر رمان يا ابرمتن به چه معني است و اين سبك آيا ادامه سنت داستان نويسي به شمار ميآيد يا تركيبي از داستان، موسيقي و عكس، ميگويد كه "ابر"، ترجمه "هايپر" است كه در تئوريهاي ادبي وقتي پيشوند "ابر" يا هايپر اضافه ميشود، به معناي بزرگ شدن يك فضا يا وسعت بخشيدن آن است. اصطلاح ابر متن يعني بزرگ شدن يا وسيع شدن يك متن. در اين نوع داستان نويسي كه لينكها نقش اساسي دارند، داستانها بواسطه نوع لينك خوردنهايشان، گسترده ميشوند، يعني با توجه به لينكهاي قبلي و بعدي كه هر بار با دفعه قبل فرق دارند و موجب خوانشهاي متعددي ميشوند، داستان متكثر و چندبرابر آن متن پيش رو ميشود. اين يعني هايپر كه معادل فارسي آن را "ابر" انتخاب كردهاند. اينكه اين اثر تركيب است يا ادامه، بايد گفت كه وقتي داستان به شكل امروزي آن در سنت داستاننويسي ايجاد شد، برخي به عقب برگشتند و به حكايتهاي سعدي نگه كردند و گفتند كه شكل قديمي داستان نويسي ايراني را در حكايتهاي گلستان سعدي ميتوان دنبال كرد. مسلماً داستان امروزي ادامه آن حكايتها نيست، اما انقطاع آن هم نيست. بلكه دو سبك داستان گويي متفاوت است. ابر داستان نوشتن در عين ارتباط با سنت داستان نويسي، داراي انقطاع هم هست. يعني نگاه كردن به داستان به شيوهاي جديد. يعني تعاريف سنتي داستان نويسي در اين نوع نگاه جايگاهي ندارند، اما هنوز داستان و روايتهاي داستاني وجود دارند. پس ميشود گفت در عين اينكه تركيب چند نظام ارتباطي متفاوت است، ادامه داستان نويسي هم هست اما با يك نوع انقطاع.
سپس يكي ديگر از حضار درباره پيش درآمد عرفاني اثر سؤال كرد و كس ديگري از نقش اسطورهها، يكي ديگر از مخاطبان درباره اينكه چقدر اين اثر پر تنوع ميتواند خواننده را در خود فرو ببرد و اينكه آيا نويسندگان در ايران به عنوان حرفه و شغل قلم ميزنند يا از روي تفنن و برخي پرسشها و گپ و گفتهاي ديگر نيز پس از اتمام جلسه در رستوراني در همان نزديكي انجام شد كه نهايتاً نشان دهنده علاقه و توجه ايرانيان مقيم آلمان به ادبيات و مسائل ايران ميتواند باشد.