گزارش

گزارش نشست نشانه‌شناسي آثار نويسندگان نسل اول ايران: سیمین دانشور

 

چهارمین نشست نشانه‌شناسي ادبيات، به همت معاونت پژوهشي خانه هنرمندان و دبير علمي و اجرايي نشست، ليلا صادقي، در سی و یکم اردیبهشت 1392 در خانه‌ی هنرمندان و با سخنراني دكتر فرزان سجودی، دكتر صادق رشیدی، الهام میاحی و دكتر مرضیه اطهاری برگزار شد. گروه نشانه‌شناسي ادبيات، تاکنون به بررسی آثار ابراهيم گلستان و جلال آل احمد پرداخته است. سومین نشست که به بررسی آثار صادق هدایت اختصاص داشت، لغو شد و در چهارمین نشست، آثار سیمین دانشور مورد مطالعه قرار گرفت.

در ابتدای نشست، ليلا صادقي، عضور گروه نشانه‌شناسی و نویسنده و پژوهشگر ادبی، شرح مختصري درباره‌ی آثار سیمین دانشور ارائه داد، با ذکر این نکته که منتقدان این نشست در پژوهش‌های جداگانه‌ای، به نتایج مشابهی دست یافته‌اند که در آینده در جلد دوم کتاب «نقد و نشانه‌شناسی ادبیات داستانی» از سوی نشر سخن به بازار خواهد آمد. به گفته‌ی او، دانشور یکی از خوش‌شانس‌ترین نویسندگانی است که آثارش بارها مورد بررسی قرار گرفته است، اما اینکه آیا همه‌ی این بررسی‌ها به راستی جهان متن دانشور را بازنمایی کنند، به باور او مورد پرسش است. او افزود: «آتش خاموش» اولین اثر این نویسنده است که بعدها با تغییر دیدگاه‌های نویسنده و خواست خود او تجدید چاپ نشد. سپس ادامه داد که از دید بسیاری از منتقدان، مهم‌ترین اثر داستانی دانشور رمان «سووشون» است که برای نخستین‌بار در 1347 به چاپ رسید و در این نشست، پیوند این اثر با دیگر آثار دانشور، در بررسی‌های جداگانه ارائه می‌شود به طوری که حرکت و رشد دانشور در طول زندگی مولفانه‌اش قابل پیگیری خواهد بود.

اولین سخنران نشست، دكتر فرزان سجودی، عضو هيات علمي دانشگاه هنر، سخنراني خود را با موضوع جزیره سرگردانی: عرصه‌ی چالش نابرابر گفتمان‌ها آغاز كرد. او عنوان كرد كه از دیدگاه نشانه‌شناسی اجتماعی، زبان و دیگر نظام‌های نشانه‌ای دارای کارکرد اجتماعی هستند و انسان به عنوان موجود فرهنگی و نشانه‌ساز وقتی تولید نشانه می‌کند، وارد عمل اجتماعی می‌شود و به محض ورود به عمل اجتماعی، وارد مناسبات قدرت، کارکردهای ایدئولوژیک و نظام‌های استبدادی و اغنائی تولید و تثبیت خود، به حاشیه راندن دیگری و مشروعیت‌زدایی از دیگری می‌شود. هر عمل نشانه‌ای به گفته‌ی سجودی ورود به کنشی اجتماعی است و نظام‌های مختلف بازنمودی، ایدئولوژی‌هایی را به همراه دارند که این ایدئولوژی‌ها، شیوه‌های متفاوت نگریستن به جهان به شمار می‌روند. مخاطب می‌تواند از طریق تولید متن، وارد کنش اجتماعی و در نتیجه عملیات ایدئولوژیکی بشود. سجودی افزود که عملیات ایدئولوژیکی باعث حفظ نظام قدرت درجهت منافع گروهی است که آن متون آن‌ها را بازنمایی می‌کنند و از دید نشانه‌شناسی اجتماعی آنچه به این مجموعه‌های ایدئولوژیک شکل می‌دهد، کنش یا عمل است و طبقه‌بندی انواع کنشگران اجتماعی که خود را از دیگری جدا می‌کنند. سپس سجودی اشاره می‌کند که یکی از الگوهای بررسی متن، الگوهای کنشی و دیگری، الگوهای رابطه‌ای هستند که اولی به بررسی تمایز خود/دیگری می‌پردازد و دومی، نظام‌های ارزشی را می‌سازند که که مجاز را از غیرمجاز جدا می‌کنند. گفتمان‌ها در چالش با یکدیگر نظام‌های ارزشی و کنشی را شکل می‌دهند و بسیاری از شخصیت‌ها حول همین الگوها برای تشخیص خودی بودن و دیگری بودن، ساخته می‌شوند. پرسش این است که گفتمان‌ها چطور در تقابل با یکدیگر قرار می‌گیرند و چطور به شیوه‌های استدلالی در این مبارزه به خود مشروعیت می‌بخشند و چطور دیگری را طرد کنند. به عقیده‌ی سجودی، یک نشانه‌شناس سعی در آشکارسازی این ترفندهای پنهان دارد که البته در رمان جزیره‌ی سرگردانی این گفتمان‌هایی که بر سر ثبت موقعیت مسلط با یکدیگر مبارزه می‌کنند، به راحتی قابل بازشناسی هستند. شخصیت هستی در این رمان، یک فضای بیناگفتمانی است که تعلقات گفتمانی‌اش آشکار نیست و آماج تسلط از سوی گفتمان‌های دیگر مثل مراد، سلیم و غیره قرار می‌گیرد. تمام ماجرای رمان بر سر کسب هستی، به مثابه‌ی یک موقعیت و جایگاه است. درنیتجه یک فضای سیال و گفتمان‌های کم و بیش تثبیت شده، نسبتشان را با هستی و تصرفشان از هستی را آشکار می‌کنند. گفتمان راوی به مثابه‌ی گفتمان غالب و مسلط، کاملا سوگیرانه عمل می‌کند، به طوری که برای بعضی گفتمان‌ها امکانات بیشتری فراهم کرده و بعضی گفتمان‌ها مثل گفتمان مراد را محدود کرده است. راوی با گفتمان سلیم همسویی دارد و فرصت‌های بیشتری را به او می‌دهد و شرایط پیشرفت رمان را به سمتی هدایت می‌کند که ایدئولوژی حاکم در گفتمان به نفع گفتمان سلیم شکل می‌گیرد. سلیم مرکز یک کنش گفتمانی است که کنش‌های دیگران را سرکوب و محدود می‌کند و در رمان هیچ جایی برای طبقه‌ی کارگر نیست. صحبت یا از طبقه‌ی ساکن در حلبی‌آباد است یا طبقه‌ی سوداگر. طبقه‌ی متوسط و کارگر که نیروهای اصلی سازنده‌ی تحول اجتماعی در دهه‌ی 50 بودند، در این رمان که برای همین برهه از تاریخ نوشته شده، نقشی ندارد.

سخنران بعدي، صادق رشیدی، عضو گروه نشانه‌شناسي و منتقد در زمینه‌ی پژوهش هنر، گفت که ساربان سرگردان و حتی جزیره سرگردانی، رمان‌هایی از نوع مدرن و سرشار از گفتمان‌های مسلط هستند. ساربان سرگردان در فضایی کاملا تقابلی، مرکزگرا، روایی و واجد قطعیت نوشته شده است و بی‌شک پسامدرن خواندن آن صرفا نوعی توجیه و تحمیل نظریه به متن است. به باور او، ویژگی‌های متن رمان ساربان سرگردان با مولفه‌های پسامدرنیته مغایر است و حتا در نقطه‌ی مقابل آن قرار دارد. رشیدی افزود که نظام گفتمانی ساربان سرگردان برنامه‌مند است. دانشور با در دست گرفتن اختیار عمل کنشگران داستان، حضور مقتدرانه‌ی خود را به عنوان مولف و کنشگزار اصلی و مرکزی نشان می‌دهد. هیچ شخصیتی بدون اراده و تصمیم او دست به عمل نمی‌زند. چندوجهی بودن گفتگوها و نقل قول‌ها از مولف‌ها و ناسوژه‌های (سوژه‌های غیرفعال) حاضر در متن که از سوی خود شخصیت‌های داستان بیان می‌شوند، در حقیقت ناتوانی آن‌ها در اجرای کنش را نشان می‌دهد. آشفتگی و سردرگمی روایی و افکار مخدوش حاکم بر متن نتیجه‌ی ضعف کنشگران و تسلط مولف بر نظام گفتمانی متن است. دانشور در خلق کنشگران فعال و توانا ناتوان است، زیرا حضور کنشگزارانهی خود را بر آزادی شخصیت‌ها ترجیح داده است. در این متن هیچ گریزی از حضور مولف نیست. این حضور بسیار جاه طلبانه و ناشی از موضع قدرت به همراه وانمود کردن به دانشی کاذب در همه‌ی زمینه‌ها است و همه‌ی این ویژگی‌های مغایر پسامدرنیته است. به عقیده‌ی رشیدی، همین موضع‌گیری عالمانه و وسوگیری‌های مولف باعث به حاشیه راندن ویژگی‌های ادبی، زیبایی‌شناختی و هنری رمان شده است. سلیم و هستی دچار بحران هستی‌شناختی هستند، بین آن‌ها و آرزوهایشان، فاصله‌ای هست، به همین دلیل اغلب در وضعیت شوِشی (حالتی) به سر می‌برند. یکی از ویژگی‌های مهم متن، حاضر کردن دیگری‌های دور و دیگری‌های نزدیک در متن است. دیگری‌های نزدیک از قلمروی درون فرهنگی هستند، مانند طاهره صفار زاده، جلال، شریعتی و... و دیگری‌های دور از مرزهای برون فرهنگی به فضای متن فراخوانده شده‌اند، مانند چگوارا، مارکس و غیره. دانشور حضوری متفاوت به دیگری‌های دور و نزدیک بخشیده است که این عمل از طریق موضع‌گیری شخصیت‌ها به نمایندگی از گفته‌پرداز و خودِ گفته‌پرداز روی می‌دهد.

رشیدی در ادامه گفت که در چنین شرایطی نویسنده یا گفته‌پرداز مسئولیت غیریت مولف‌های غایبِ حاضر در متن را نه آنگونه که هستند و بودند، بلکه آنگونه که او می خواهد باشند، می‌پذیرد. تلاش نویسنده و منظور او از خلق فضای بیناگفتمانی و حضور بخشیدن به دیگری‌های دور و نزدیک تمهیدی برای بیان وجه تمایز خود با دیگری‌ها به ویژه دیگری‌های نزدیک مانند جلال است. نویسنده به همان میزان که دیگری‌ها را از قلمروهای گفتمانی گوناگون مانند سیاست، فرهنگ و هنر به جهان متن سوق داده، با خلق شخصیت‌ها در قالب هنرمند، متفکر، فعال سیاسی و... سعی در برقراری ارتباط میان گفته‌پردازی‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، هنری و جهان متن نموده است که همین چند وجهی بودن، گفته‌پردازی متن را مخدوش و مبدل به متنی آشفته کرده است. به همین دلیل مولف، کنش‌گزار کل جهان متن است و این تمهید برای تمایز بخشیدن خود از دیگری‌ها است.

در ادامه، الهام میاحی، کارشناس ارشد پژوهش هنر در دانشگاه علم و فرهنگ و پژوهشگر در حوزه‌ی مطالعات زنان، درباره‌ی ذهن دو ساحتی در رمان سووشون براساس اندیشه‌ی‌ زبانی ژولیا کریستوا صحبت کرد. به گفته‌ی او، وظیفه­ی تحلیل­گر متن بررسی چگونگی تداخل امر نشانه­ای و امر نمادین در درون متن است. بنابراین فرآیند پویای دلالت موجود در متن، در فرآیند پویای سوژه در درون بافت گفتمانی پویای جامعه ریشه دارد. به همین دلیل در تحلیل رمان سووشون پس ازتحلیل متن به تحلیل سوژه­ی مولف و سرنوشت فردی چندگانه­ی او در بافت گفتمانی چندگانه­ی جامعه می‌توان پرداخت. سوژه­ی زبانی، مانند جامعه، در روند تغییر است. ذهنی که هویتش دچار بحران است. مسئله­ی سوژه‌ی سخنگو، نه ایدئولوژی، بلکه بحران ایدئولوژیک ذهن است که همه­ی سوژه­ها، ساختارها و منازعات ایدئولوژیکی را با خود به همراه دارد. میاحی افزود که روایت دانشور از بحران ایدئولوژیک ذهن شخصیت­ها به بحران ایدئولوژیک متن منتهی شده است. چنانچه هسته یا ساختار اصلی رمان بر تقابل دو امر نشانه­ای و امر نمادین بنا شده است. در سطح اول رمان، تلاقی دو ساحت معنایی وجود دارد که مهم‌ترین ساز و کار انتقال این دو ساحت به درون متن، سرمایه­ی فرهنگی مولف آن است. از آنجایی که مولف نیز از یک ذهن دو ساحتی و تضادمند برخوردار است، شکاف­ها و ترک­هایی درون متن ایجاد می‌کند که از بافت گفتمانی­ پُر از تضاد ساخته شده است. به عقیده‌ی میاحی، هرکدام از شخصیت­های داستان از این دو ساحت در دورن خود برخوردارند. وجود این دو ساحت و تقابل آن‌ها در تمام ابعاد ذهنی شخصیت­ها و کنش­های آن‌ها وجود دارد. متن محل بازنمایی این چالش­ها است و این نقاط بحران در متن، سوژه‌ی مولف و بستر کلان جامعه را نشان می‌دهد. در رمان سووشون، نشانه­ها، رفتار، گفتار، کنش، و عکس­العمل در همه­ی شخصیت­های داستان با یکدیگر پیوند می­خورند تا براساس تسلسل علمی حوادث، منتج به کشته شدن یوسف، کنش­مندی زری، آگاهی مردم و نظایر آن شود. به عبارتی همراه با محتوای داستان، فرم و فضاسازی نیز در خدمت وجود دو ساحت معنایی است.

در آخر، دكتر مرضيه اطهاري، عضو گروه نشانه‌شناسي و عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي، درباره بررسي بعد عاطفي گفتمان در مجموعه داستان«به كي سلام كنم» صحبت کرد. به گفته‌ی او، دانشور با مجموعه داستان‌ «به كي سلام كنم»، از طبقه‌ی محروم و ستم كشيده‌ی جامعه، به‌ويژه از زناني صحبت مي‌كند كه به دلايل مختلف رنج كشيده‌اند و با مشكلات مبارزه كرده‌اند. توصيف اين درد و رنج‌ها بار عاطفي گفتمان را بالا برده، به طوري كه از ديدگاه نشانه-معنا شناسي، بعد عاطفي در معناسازي نقش قابل توجهي را ايفا مي‌كند. به گفته‌ی اطهاری، در میان شكل‌هاي گوناگون گفتمان اجتماعي، در همه‌ی فرهنگ‌ها، ادبيات می‌تواند هويت‌ها، تيپ‌هاي شخصيتي و سير عاطفي گفتمان را تعيين، جدا و ارزشمند بنماید. اين سير عاطفي در گفتمان سيمين دانشور نشان می‌دهد که حالت‌هاي عاطفي-احساسی كنشگر هرگز ثابت، تغيير ناپذير و يكنواخت نبوده است. بنابراين كوچك‌ترين وضعيت روحي و احساسي كنشگر و چگونگي توليد آن اهمیت دارد. اطهاری افزود كه چگونگی تولید و تجربه‌ی احساسات و چگونگی مشارکت كنشگران در آن نقش تعیین کننده در بررسی رمان دارد. اين بعد عاطفي، پويايي را در متن به وجود مي‌آورد و به ساخت معنا كمك می‌کند. به باور اطهاری، سوژه براي رسيدن به خواسته‌ی خود از افعال موثر (مدال) مانند خواستن، توانستن، بايستن، دانستن و باور داشتن استفاده می‌کند که يكي از این افعال موثر، كه بقيه‌ی افعال وابسته به آن هستند، فعل ‌«خواستن» تلقی می‌شود كه به‌واسطه‌ی آن، افعال «دانستن» و «توانستن» نیز تعریف می‌شوند. آنچه در این داستان‌ها به صورت يكسان عمل مي‌كند، اين است كه داستان‌ها همه با فعل مداليته (موثر) خواستن از جانب كنشگر اصلي زن آغاز می‌شوند. «خواستن» داستان را به جلو مي‌برد وكنشگر را دچار ‌آشفتگي مي‌نمايد. در نهايت، همه‌ی داستان‌ها در پایان‌بندی خود، احساس مثبت را منتقل می‌کنند و نه منفي. اين احساس مثبت آميخته با اميد گاهي با غم ديرينه‌اي توام است که در ‌«تيله شكسته»، «تصادف» و «به كي سلام كنم» دیده می‌شود. گاهي با فعل موثر «توانستن» همراه مي‌شود، به عبارتي در پايان داستان كنشگر به توانايي‌هاي خود مي‌انديشد و اميد زندگي در او تقويت مي‌شود، همانند «چشم خفته»، «مار و مرد» و گاهي نیز همانند داستان‌هاي «انيس»، «درد همه جا هست» و «يك سر و يك بالين» با حسی مثبت و با تسليم شدن در برابر شرايط، داستان به پايان مي‌رسد و در نهایت، داستان‌هاي «كيد الخائنين» و «سوترا» با بخشش ديگري و با خنده‌ی حاكي از شادي و شعف مخاطب تحت تاثير قرار مي‌گیرد.

در پایان اطهاری گفت که در این مجموعه داستان، با كنشگراني سر و كار داريم كه اوج مداليته‌ی آن‌ها «خواستن» است كه نه تنها آشفتگي کنش را در داستان به وجود مي‌آورد، بلكه احساسات متفاوتي نظير ترس، شادي، غم و اندوه، خشم و نفرت، نگراني و جسارت را در كنشگران به تصوير مي‌كشد و با اين احساسات متناقض، همه‌ی داستان‌ها به احساس مثبتي ختم مي‌شوند که اميد را در کنشگران و مخاطب زنده می‌کنند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

تمامی حقوق این سایت متعلق به شخص لیلا صادقی است و هر گونه استفاده از مطالب فقط با ذکر منبع مجاز است