شعر اول تقدیم به "علیرضا بهنام" عزیز به خاطر شعرهایش که ترکِ هر عادتیست
و دشمنان بسیاری برایش میتراشد.
سپیده جدیری |
(1). عادت
ترک میکُند عادت را
و شعر
به سمتِ شدن میرود
شما هم بگذارید برای بعد!
دلِ من
گوش ندارد
چشم ندارد
فقط
میشکند.
(2)
افسوسهای بیرنگِ یک مُرده
که میرود بچرخد توی آوازهایم،
مثلِ انار یا سیبِ کال
تو را تُرش میکنم
سقوط میکند بچهام در رَحِم
و شعر
قوز میکند از دهانم به چشمِ بستهی قبرِ کوچک
به آغوشِ درازِ نی
چرک میچروکد در رَحِم
مثل افسوسهای بیرنگِ یک مُرده...
گوش کن!...
(3)
میپوسم از پوست
و در تمامِ تنم تو جوش میزنی
مثل لکه لکهْ عروس روی دندههای تخت
مثل زخمْ زخمْ چشم روی خندههای من
جوش میزنی
و در چروکِ نگاهم گم میشوی
عزیزم
عزیزِ دلم!...
قیچی زد به روزهایم
چشمِ غم انگیزِ ترس
قیچی میزند تو را،
از تکرارِ تو میافتم.