سربازان نيروي زميني با كمبود وقت براي كشتن مواجه شده اند و به آنها گفته شده كه براي جلوگيري از آلودگي صوتي و سهولت حمل ونقل مواد منفجره، ديگر از فشنگ و ادوات آن استفاده نكنند. فقط نشانه بگيرند و بگويند: بنگ.
سربازي دائم هدف خود را نشانه مي گيرد و به اهدافش مي گويد: بنگ.
سربازان دائم به اهدافشان: بنگ.
دوران كودكي پسران كوچكي كه توي كوچه پشتي خانه شان بازي مي كنند و تفنگ هاي پلاستيكي به دستشان گرفته اند و بنگ.
از پشت پلكان خانه اي: بنگ.
از پشت بساط بستني فروشي اكبر مشتي: بنگ.
از پشت ماشين پارك شده اي به طرف هم: بنگ.
ـ مُردي. حق نداري بلند شي. كشتمت.
ـ نخير! هنوز نكشتي. حالا من كشتمت. بنگ.
سرگروهبان وارد عمليات مي شود و به سربازان هشدار ميدهد كه درست نشانه بگيرند به هدف: بنگ.
دشمن شبيخون مي زند:
---
وقتم کن که بگذرم
برج اسد، شب پنجم، داستان سوم (ادامه)
لیلا صادقی